lundi 10 juin 2013

معترض ماندن






مطلبی در دویچوله خواندم و سخت به فکر فرو رفتم، در مورد میدان تقسیم و التحریر و سینتاگما بود که چطور ماندن در آن میدان‌ها می‌تواند در روند اعتراضی قابل توجه و تأثیر گذار باشد، بعد به فکر اتفاقات سال ۸۸ افتادم و اینکه چرا از پس آن سیل عظیم و آن اعتراض‌ها چیزی درنیامد، تنها چند نام و چند ده جانباخته و زندانی و آواره، کم کم به فراموشی سپرده شد و خاموش شد و دیگر به جمع خاطرات پیوست. براستی چرا؟
آیا  نماندن در خیابان‌ها تأثیر داشت؟ اینکه مردم اعتراض میکردند و شب به خانه می‌رفتند و صبح یا هفته‌ی بعد دوباره می‌آمدند؟ آیا این بازگشتن به رژیم امکان تجدید قوا را نمی‌داد؟ امکانِ تجدید استراتژی بهتر را نمی‌داد؟ وقت نمی‌داد که خود را چابک تر کند و نقاط ضعف را برطرف کند؟
آیا همین باعث نشده است این بار رژیم آبدیده تر به میدان بیاید و برای اعتراض‌های احتمالی‌ تدبیر‌های بهتری داشته باشد؟ در کشور‌های دیگر اعتراض از تعداد کم آغاز میشود و بعد نیرو جمع می‌کند و سراسری میشود، در کشور ما با سیل عظیم آغاز شد و به تک تک رسید و تا آخر دیگر کسی‌ نماند، شاید همین اساس مشکل باشد!
متاسفانه کنشگران و روشنفکران و فعالین سیاسی و اجتماعی بنا را بر نماندن نهاده اند و بعد از مدتی‌ باز چشم به صندوق رأی دوخته اند که انشا‌الله این بار گربه است. تئوری و فلسفه و تز‌ هزار هزار از پسِ هم عرضه میشود برای رأی دادن یا ندادن اما هیچ کس نمیگوید رأی دادیم و اعتراض شد باید ماند و تسلیم نشد، هیچ کس نمیگوید اگر رأی ندادیم و اعتراضی بود باید ماند و میدان را خالی‌ نکرد.



Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire

نظر شما بدون نظارت و سانسور پخش میشود