lundi 25 octobre 2010

ضرورت ساختن مسجد در اروپا! کودکان بی‌ سرپناه و گرسنهٔ پاکستان










امشب اتفاقی در خیابان گرسنه شدم و برای سیر کردن خندق بلا راهی‌ نزدیکترین غذاخوری شدم که اسلامی  بود و چون دیگر مغازه‌ای باز نبود همانجا اطراق کردم. روی میز جلوی غذاخوری ۶ صندوق بود برای جمع کردن کمک, روی  آنها به زبان عربی‌ و فرانسوی نوشته بود کمک به ساختن مسجد و مدرسه‌های خصوصی اسلامی. از روی کنجکاوی کمی‌ دقت کردم شاید چیزی در مورد پاکستان هم پیدا شود، ولی‌ به هیچ وجه ندیدم. 
از صاحب مغازه با لحنی کاملا عادی پرسیدم کدام یک از اینها مربوط به کمک به پاکستان است؟
گفت: هیچکدام و همه برای مسجد و مدرسه‌های خصوصی اسلامی هستند.
گفتم: به نظر شما مسجدی که ۴ نفر برای بردن ثواب اضافی در آن نماز میخوانن، بهتر است یا یک گونی برنج و آرد که کودکی  را از مرگ در این سرمای زودرس در کشوری همکیش و مسلمان نجات میدهد؟
آیا بهتر نیست چند صباحی بجای بردن ثواب اضافی به فکر انسانی‌ بود که از ره آورد روزگار مسلمان است و هم اکنون بی‌ خانه و لانه و مصیبت زده است؟
کمی‌ ریش خود را خاراند و و با قیافه‌ای حق به جانب گفت: به شما ربطی‌ ندارد که ما برای چی‌ پول جمع می‌کنیم یا نمی‌کنیم.
گفتم: سئوال من نه توهین بود و نه تهدید، فقط خواستم ادعای پوچ همنوع دوستی‌ شما را بهتر درک کنم و خودتان را به خودتان بشناسانم.
گفت: غذاتون را سفارش بدید و دخالت در امور ما نکنید.
گفتم: الان که فکر کردم به این نتیجه رسیدم که تا خانه راهی‌ نیست و میشود به آنجا رسید، شب شما خوش و زیاده عرضی نیست.
با خودم خیلی‌ کلنجار رفتم که شاید کارم اشتباه بود و موضوع ربطی‌ به من نداشت، ولی‌ وقتی‌ اسفناک‌ترین عکس‌های چند ماه گذشته را به یاد میاوردم که کودکانی در چند قدمی‌ مرگ  و هزاران کودک دیگر محتاج سرپناه و خوراک بودند که نصف مخارج یک مسجد میتواند آنها را نجات دهد، ولی‌ در آنطرف همکیشانشان آنقدر بی‌خیال و در فکر جمع کردن پول برای مسجد و مدرسه‌های خصوصی اسلامی هستند، حرف‌هایم را وظیفه‌ای انسانی‌ دانستم که اگر نمی‌زدم کوتاهی کرده بودم.