jeudi 19 avril 2012

در این ۱۰ سال یا من می‌ میرم، یا خر، یا شاه






شاهی‌ خرش رو خیلی‌ دوست داشت و جارچیان را فرمان داد دانایان و زبان شناسان را جمع کنند تا به خر زبان آموزند، هر کس که بتواند هموزنش طلا به او بخشد و اگر بعد از قرارداد نتوانست گردنش بزدند، بسیاری از روی طمع قبول کردند و نتوانستند و گردنشان زده شد، پیری تنگ دست آمد و با چند شرط قرارداد بست.
 ۱ -  مدت ۱۰ سال زمان بدهند.
 ۲- در این ۱۰ سال خوراک خود و خر  فراهم گردد،
 ۳- مسکنی با یک طویله بدو ببخشند
. شاه موافقت کرد و پیر مرد برفت.
 مردم پرسیدند مگر ندیدی همه آنها که قرارداد بسته بودند نتوانستند و گردن زده شدند؟
 پیرمرد جواب داد: جای ترس نیست در این ۱۰ سال یا من می‌ میرم، یا خر، یا شاه