گل پسرم میخواد کار کنه، براش یک پستِ نون و آب دار
کنار گذاشتم، میگن باید تحصیلات داشته باشه، گفتم براش بگیرن
خاطرت
هاشمی رفسنجانی - مسائل خانوادگی
حضرت امام وقتی از بیمارستان مرخص شدند، با بوس راضی نمی شدند، فرمودن اکبر دلتنگیم زیاده بخواب رو شکم
خاطرات هاشمی رفسنجانی / دلتنگیهای اَمام
داریم به کار های مملکت می رسیم, بچه ها همه خوابن
خاطرات هاشمی رفسنجانی- شب های احیاء
عفت با خدیجه دم در نشستن و دارن سبزی پاک میکنن
خاطرات هاشمی رفسنجانی- عیال مربوطه
امروز قرار شد برم بیرون واسه خرید، اومدم سر کوچه دیدم
پول همرام نیست، برگشتم از اتاق پول بردارم صدای باز شدن در رو شنیدم، صدای
امام رو شناختم که داشت با عفت پچ پچ میکرد، هیچ وقت یادم نمیره امام
چقدر به من توجه داشت، زود زود به محافظشون زنگ میزد میگفت فقط مواظب اکبر
باش
خاطرات هاشمی رفسنجانی - دغدغههای امام
خدا میداند که من از مال دنیا چیزی ندارم، تکه زمینی
دارم که بنا بر اتفاق ایران عزیز در آن جای گرفته و مقدار پولی در حساب
دارم که بانکهایی در سوئیس و انگلیس و آلمان و فرانسه و هلند و ترکیه و
چندین کشور دیگر را تحت پوشش قرار داده - البته ناقابل پولی هم هست که دست مهدی جان است و باهاش چند سایت و تلویزیون و دانشگاه رو میچرخونه
خاطرات هاشمی رفسنجانی - شفاف
سازی
من و موسوی و خامنه ای به خدمت امام رسیدیم، امام در
حضور آنها فرمودند این اکبر پایه نظام را نگاه داشته است. اشک شوق در
چشمانم حلقه زد . امام دوباره فرمودند: لاکن شما هم کم نگاه نداشتید اما
اکبر چیز دیگر است
خاطرات هاشمی رفسنجانی - بروز تفاوت ها
امروز بعد از ظهر امام فرمودند اگر ۱۰ نفر مثل اکبر در
حکومت داشتیم خرج بیت ما سالی ۱۰ تومان هم نمیشود
خاطرات هاشمی
رفسنجانی- اقتصاد
امروز صبح که برای دیدن امام رفتیم هنوز بیدار نشده
بودند، لباس های عجیب پوشیده و یک مینی شلاق هم بغل تخت افتاده بود
خاطرات هاشمی رفسنجانی - عبور از بحران
امروز بعد از ظهر وقتی جهت گزارش کار های حکومت اجازه
ورود خواستیم، امام تنهایی داشت پورنو کلاسیک میدید و دستش توی شلوارش
بود, بروش نیاوردیم و رفتیم بیرون تا کارش تموم شد
خاطرات هاشمی
رفسنجانی- خود کفایی
تمامی این افراد و اطرافیان آنها جنایتکار هستند
RépondreSupprimer