mercredi 31 mars 2010

هر شب قبل از خواب به یاد آوریم که امروز یک نفر از ما را اعدام کرده اند



به طور متوسط روزی یک اعدام. هر شب که سر بر بالین می گذاریم می توانیم اطمینان داشته باشیم که یک نفر از هموطنانمان بر سر دار جان باخته است. و این به غیر از آن چند هزار نفری است که در روز به دلیل تصادفات و سوانح و آلودگی و مسمومیت و خودکشی جان می سپارند. هر روز هزاران نفر در زندان های رژیم مورد بدترین رفتارها ، رذیلانه ترین آزارها و پست ترین شکنجه ها قرار می گیرند و باز ما می رویم سرکار و می آییم و خوشحالیم که امروز هم به خیر گذشت.
به راستی چه چیزی از من و شمای ایرانی این
گونه افراد بی تفاوت و بی احساس و بی مسولیتی ساخته است؟ صحبت کردن از غیرت و شرف و آبرو را کنار بگذاریم، کجاست راز قدرتی تا این حد بالا در دانستن همه واقعیت های سیاهی که در انتطار ماست و بعد بی خیال نشستن و انتظار کشیدن تا چه روزی نوبت ضرب و شتم و شکنجه و اهانت و تجاوز و اعدام ما یا نزدیکانمان
فرا رسد؟
سال 89 سال کنار گذاشتن تعارف هاست؛ سال آینه گرفتن در مقابل خود، سال خود را شناختن و پی بردن به راز این درجه از پذیرش ظلم و ستم و تحقیر و دم بربستن و ساکت ماندن تا بیا از بیماری و دق و روان پریشی بمیریم و یا بر سر دار و در دخمه های رژیم. به راستی چه چیزی سبب می شود که 99 درصد جامعه در چنگ 1 درصد این گونه اسیر و ناتوان باشد؟
در یک تحلیل نهایی این فقط به خاطر پشت کردن ما به ارزش های انسانی مان است که این بلا بر سر ما آمده و این گونه در مرداب ستم و تحقیر فرو می رویم و دم نمی زنیم.
سازمان خودرهاگران بر این باورست تا این واقعیت ها به دور از تعارفات بیان نشود، تکرار نشود و تبدیل یه موضوع اصلی ما ایرانیان نشود حرکت های مثل جنبش خرداد 88 با گل های پرپر شده ای چون ندا و سهراب و ترانه سبب تغیر نخواهد شد. زیرا اکثریت چنان غرق در بی تفاوتی است که رژیم اندک نیروهای فداکار و آگاه جامعه را شناسایی و تار و مار می کند.
به همین دلیل ما از تمامی هموطتان خود می خواهیم که تعارف ها را در قبال خود و. دیگران کنار بگذارند و سال 89 را به سال خودنگری و بازسازی دستگاه ارزشی خویش اختصاص دهند. باشد که از نوزایش اخلاق در انسان ایرانی مسیر رهایی که نه مسیر خودرهایی هموار شود.

اخراج تعداد زيادي از كارگران قراردادي كارخانه لوله سازي اهواز در ايام عيد

 
 امسال عيد, به كارگران قراردادي كارخانه لوله سازي اهواز عيدي داده نشده است. وقتي كارگران اين كارخانه بعد از عيد سركار برگشته اند، متوجه شدند نه تنها عيدي به آنها تعلق نگرفته است بلكه بين 200 الي 300 نفر از كارگران قراردادي اين كارخانه اخراج شده اند.كارگران اين كارخانه حدود 14 ماه است كه حقوق نگرفته اند.
يك هفته قبل از 22 بهمن كارگران اين كارخانه در اعتراض به عدم دريافت حقوق معوقه خود جلوي خانه امام جمعه اهواز تجمع كرده بودند، اما نيروي انتظامي به فرماندهي مزدور سرهنگ خلفي به آنها حمله كرده و آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند.
در حال حاضر برخي از اين كارگران با سابقه اين كارخانه اخراج شده اند و خانواده هاي آنها نيز در مضيقه هستند.
چهارشنبه اين هفته (89.1.11) بعد از ظهر قرار است كه كارگران در مسجد كارخانه براي اعتراض به اين وضعيت تجمع اعتراضي برگزار كنند. 
عکس از ارشیو
 
 
خبرنگار آژانس ايران خبر
 

گزارش تصويری از شرايط کودکان در ايران



کودکان طبقات محروم ايران با شرايط زندگی دهشتناکی روبرو بوده و بسياری از ايشان به منظور کمک به درآمد خانواده مجبور به کار در شرايط سختی هستند.  ویدئو زیر تنها بخش کوچکی از سختیهای کودکان کار در ایران زیر چکمهٔ سربازان اسلام است،





وضعيت نابسامان كارگران در كارخانجات بزرگ اراك




بنا به گزارشات رسيده ازكارخانجات اراك, وضعيت كارگران كارخانجات بزرگ علي العموم بشدت نابسامان است .
يكی از كارگران در اين رابطه ميگويد 99 درصد كارگران قراردادي هستند وآينده ای برايشان متصور نيست, چرا كه قانوني وجود ندارد ويا اگر به ميزانی هم هست , همان هم اجرا نميشود حتی حقوق كارگران را بهمان ميزان هم كه تصويب كرده اند نميدهند. من 17 سال سابقه كار دركارخانجات اراك رادارم, اين محيط يك محيطي پراز تشنج است وباند بازيهای مختلف درآن جريان دارد و دست اندر كاران بيشتر به فكر رياست خودشان هستند و كسي به فكر كارگر و مسائل و مشكلات كارگران نيست, يكي از همين دستاوردهای خودم هستم كه پس از 17 سال از كمترين امكان زندگي با خانواده ام محروم هستم.

آژانس ايران خبر - ۱۳۸۹/۱/۱۰
عکس از آرشیو

mardi 30 mars 2010

اخراج 300 كارگر و تعطيلي كارخانه چيني حميد در قم



خبرنگار آژانس ايران خبر: كارخانه چيني حميد قم را با300 كارگر تعطيل كرده اند وكارگران را نيز بدون پرداخت حقوق اخراج نموده اند .
متعاقبا كارگران دست به تجمع زده وخواستار حقوق ومطالباتشان ميشوند كه پس از چندروز قاضي حكم تخليه كارخانه وفروش اموالش را داده است.براي پرداخت حقوق تعدادي ازكارگران بجاي پول نقد به آنها وسايل ودستگاههاي كاري راداده اند كه بروند دربازار بفروشند وحقوق خودرا بردارند .

..
آژانس ايران خبر - ۱۳۸۹/۱/۱۰

عکس از ارشیو

یکی از دراویش گنابادی در نامه ای به شکنجه ها و توهینهای نسبت به خودش اعتراض کرد


سه شنبه، ۱۰ فروردین ۱۳۸۹ / ۳۰ مارس ۲۰۱۰- مرتضی سپندار یکی از دراویش گنابادی در اعتراض به محکومیت خود از سوی دادگاه تجدید نظر نامه ای به مسئولان نوشت و به شکنجه ها و توهینهایی که « دادستانی و اداره اطلاعات کرج» نسبت به وی روا داشته اند اعتراض کرد.
به گزارش هرانا(۱۰فروردین۸۹) که خود یک «جانباز ۵۹درصدی» است در نامه خود نوشته است: « من به کدام دلیل و برهان ، مستحق قرار بازداشت موقت مقام قضایی و سلول انفرادی اداره اطلاعات کرج بودم؟ به کدامین گناه مرا با پابند و دست بند و چشم بند مورد بازجویی قرار دادند؟ به کدامین جرم و گناه باید دیه به افرادی پرداخت کنم که نه آنها را میشناسم و نه به آنها جراحتی وارد کردهام».
شایان یادآوری است که مرتضی سپندار روز یازدهم مهرماه سال ۸۷ به همراه سه تن دیگر از دراویش گنابادی و به دنبال شکایت چهار تن از اعضای موسسه فرهنگی نور معرفت و حوزه علمیه امام جعفر صادق و پایگاه بسیج شهر کرج به اتهام توهین و ضرب و شتم از سوی نیروهای انتظامی دستگیر شده بود در داگاه بدوی به یکسال حبس محکوم شد.

نظاره گر سنگسار دعا بودند و کاري نکردند٬ اين بار براي سرپوش گذاشتن بر اين جنايت٬ چهار نفر را وحشيانه اعدام کردند.

doaa_96_x_90
روز هفت آوريل 2007 دعا خليل اسود در شهر بشيقه در کردستان عراق در مقابل چشم دهها نفر و در حاليکه سه نفر از افراد مسلح دولت محلي کردستان در محل حضور داشتند٬ سبعانه و وحشيانه سنگسار شد. فيلم اين جنايت٬ در سراسر دنيا پخش شد و موجي از خشم و غم و درد عميق را بر روان ميليونها نفر بر جاي گذاشت. موجي از اعتراض عليه اين سبعيت و وحشيگري و همچنين سکوت و نظاره افراد مسلح حکومتي و تائيد عملي اين جنايت توسط حکومت محلي کردستان در دنيا راه افتاد. نامه هاي اعتراضي و موجي از خشم و انزجار روانه باندهاي حاکم بر کردستان عراق شد.
روز ۲۷ مارس 2010 دولت عراق و حاکمين محلي کردستان٬ چهار نفر را به بهانه پاسخگويي به سنگسار دعا ٬ اعدام کردند. اين يک زخم تازه بود که متاسفانه با اعتراض چنداني روبرو نشد. گويي با اين خونهايي که وحشيانه ريختند٬ پاسخ سنگسار دعا را دادند٬ در حاليکه اين جنايت٬ سند محکمي در دست حاکمين عراق و حکومت محلي کردستان حواهد بود که راحت بکشد و شاهد سنگسار و آتش زدن و قتل ناموسي هزاران زن ديگر در کردستان عراق باشد و با جنايت روي خود را سرخ نگهدارد.
عراق و بويژه کردستان عراق٬ قتلگاه زنان است. دعا نه اولين قرباني زن ستيزي و ارتجاع و عقب ماندگي اسلامي و غير اسلامي بوده و نه آخرين آنها. دولت محلي کردستان عراق چشم حود را بر قتل روزانه زنان در اين منطقه بسته و نه فقط اين بلکه خود مسبب اين جنايت در کردستان عراق است.
ما در ده سال قبل يعني در سال ۲۰۰۰ ليست ۵۰۰۰ زن را در دست داشتيم که قرباني نماوس پرستي و زن ستيزي در اين منطقه شده و کسي از آنها حرف نميزند.
با اعدام چهار نفر به ليست اعدامها در عراق و در کردستان چند نام ديگر اضافه شد.
عراق در شاهراه ٬ قتل و کشتار به دنبال جمهوري اسلامي ايران روان است و وقتي در ايران در يکسال حداقل ۳۳۸ نفر به قتل ميرسند٬ چه باک ٬ ميتوان در عراق و افغانستان و عربستان سعودي و سوريه و سودان٬ تعداد کمتري را کشت و خم به ابرو نياورد. سردمدار قتل و سنگسار و کشتار٬ و رکوددار اين جنايات عليه بشريت٬ جمهوري جنايتکار اسلامي است و اين حکومت جاده صاف کن ٬ جنايت توسط دولتهاي ديکتاتور منطقه است و چنين بود که چهار نفر را به سنگسار يک دختر جوان در ملا عام٬ اعدام کردند٬ و دنيا در مجموع با سکوت و نوعي ابراز رضايت به اين اعدامها نگريست!

دو برادر دعا را بهمراه دو جوان ديگر به اتهام سنگسار دعا کشتند و دستهاي خونين خود را پاک کردند و لابد احساس کردند٬ پاسخ اين جنايت و سبعيت در ملا عام را دادند.
دعا در کردستان عراق سنگسار شد. در دنيايي که اينترنت و ارتباطات جهاني ٬ اين امکان را ايجاد کرده است که ميليونها نفر اين جنايت را مستقيم ببينند و موجي از خشم و انزجار نثار مسئولين و مسببين اين جنايت بشود.
دعا را امروز در دنيا ميليونها نفر مي شناسند و سوال اين ميليونها نفر اينست چرا و چگونه ممکنست در خيابان يک دختر جوان را تکه تکه کنند و همانجا کسي کاري نکند؟ سوال اين بود که اسلحه به دستاني که در محل بودند و از بد روزگار در فيلم هم ميشد آنها را ديد٬ چگونه بود که در سکوت با اين قساوت و وحشيگري همراهي کرده و به کسي اخطارندادند که اين دختر نگونبخت را تکه تکه نکنند. اين جنايت چنان تکان دهنده ٬ چنان مشمئز کننده و چنان گويا بود که دولت محلي کردستان نميتواند به اين راحتي خود را از اين واقعه و دست داشتن خودش در اين جنايت ٬ کنار بکشد.
همان موقع از طرف کميته بين المللي عليه سنگسار يک نامه شديداللحن اعتراضي براي مقامات حکومتي در کردستان فرستادم و جوابي از مسئولين اينها در بروکسل دريافت کردم که خودشان را بري از هر نوع مسئوليتي دانسته بودند!!!

اکنون در عراق و در خفا حداقل در يکسال گذشته ۱۰۰ نفر را اعدام کرده اند. قتل عمد دولتي وسيله اي است در دست اينها براي ترساندن مردم و محکم کردن پايه هاي حکومتشان و اعدامها با اعدام صدام حسين شروع شد و با اعدام دهها نفر در زندانها که حتي اسم و مشخصات آنها را اعلام نميکنند ادامه يافته است. ما از نهادهاي مدافع حقوق انساني اخبار اين اعدامها را دريافت ميکنيم. و اين هفته در موصل با سرعت حکم اعدام چهار نفر اعلام و اجرا شد.
اين جنايت را کميته بين المللي عليه اعدام بشدت محکوم ميکند و اعلام ميکند قتل چهار نفر نه فقط هيچ پاسخي به جنايت بيشرمانه و سنگسار دعا نيست٬ بلکه سرپوش گذاشتن بر اين جنايت و رسميت دادن به جنايات بيشتر توسط حاکمين در عراق و در کردستان عراق است.
دعا سنگسار شد چرا که افکار و عقايد عقب مانده و ارتجاعي و زن ستيز در آن جامعه بيداد ميکند
دعا سنگسار شد چرا که حاکمين از قوانين ضد زن دفاع ميکنند٬ قانون احوال شخصيه و قوانين مربوط به زنان اسلامي وا رتجاعي است و دعا سنگسار شد چرا که دولت عراق و دولت محلي در کردستان عراق آغشته به مذهب و اسلام و زن ستيزي و ناموس پرستي هستند. .
دعا سنگسار شد چرا که در کردستان عراق در دوره حکومت همين نيروهاي ناسيوناليست و ارتجاعي٬ هر دقيقه يک زن قرباني ناموس پرستي و ارتجاع ميشود و دولت فخيمه در مورد آنها سکوت کرده و با هزار زبان به اين فرهنگ رسميت داده و از آن دفاع ميکند.
دعا سنگسار شد چرا که زن کشي و قتل به دليل ناموس سالها است جان هزاران زن را قرباني کرده و حاکمين مفتخور ٬ ميلياردها دلار بالا ميکشند و در ثروت و نعمت غوطه ميخورند و ديناري صرف رسيدگي به معضلات زنان و يا حتي صحبت کردن در مورد اين وقايع نميکنند.
دعا سنگسار شد٬ چرا که اسلحه به دست حکومت همانجا ايستاد و از سنگسار دعا عملا لذت برد و حرفي نزد و امروز براي مشروعيت دادن به اعدام٬ براي اينکه کمونيستها و مخالفين را بتوانند بکشند٬ به بهانه پاسخگويي به سنگسار ندا چهار نفر را کشتند و ظاهرا روي اين فاجعه سنگ گذاشتند.

فراخوان ما به همه نهادهاي مدافع حقوق انساني به مخالفين اعدام و سنگسار اينست که با صداي بلند اين جنايات دولت عراق و حکومت محلي کردستان را محکوم کرده و عليه اعدام و سنگسار در عراق٬ در همه جاي دنيا به ميدان بيائيد.

مينا احدي سخنگوي کميته بين المللي عليه اعدام

تعويق دوماهه حقوق در ماينكس سايپاي تهران


خبرنگار آژانس ايران خبر:
يك فعال كارگري ازتهران روز دوشنبه 89.1.9 اعلام كرد كه كارگران ماينكس سايپاي تهران دوماه است حقوق نگرفته اند .
اين فعال كارگري افزود اين درحالي است كه كارگران حتي اگر حقوق شان را به موقع و كامل هم بگيرند كفاف حداقل هاي زندگي شان هم نمي باشد .

آژانس ايران خبر - ۱۳۸۹/۱/۱۰

lundi 29 mars 2010

نرگس دفتر مشقش را باز ميکند، به زحمت و با کمک دست ديگر مداد سياه را در دست ميگيرد و در سطر اول مينويسد: اي کاش کلاسمان آتش نميگرفت




در خبرها آمده بود که شهردار  تهران مبلغ 3 ميليارد تومان را براي بازسازي لبنان اختصاص داد.
آقاي شهردار اين تصاوير را قبلا ديده ايد؟
تصاوير کودکاني که به خاطر آتش سوزي در مدرسه و به خاطر نبود بخاري گازي و امکانات گرمايشي مناسب به اين چهره افتادهاند ...
آيا ما کم حافظه شدهايم؟ آيا جناب شهردار يادي از اين عزيزان کرده اند؟
آيا کمک به مردم روستايي و به دور از امکانات مملکت خودمون از بذل بخشش براي کشورهاي ديگه واجب تر نيست؟
و بسيار پرسش هاي بي پاسخ ديگر ...





برای دیدن اندازه واقعی کلیک کنید.


برای دیدن اندازه واقعی کلیک کنید.

برای دیدن اندازه واقعی کلیک کنید.

برای دیدن اندازه واقعی کلیک کنید.





برای دیدن اندازه واقعی کلیک کنید.








نرگس براي عکاس نميخندد
برق نگاه معصومشان با قابهاي چوبي در دست که در آن چهرههايي متفاوت از تصوير فعلياشان را نشان ميداد، آتش به دلمان زد.
عمق نگاه نافذشان شرمسارمان کرد که چرا نبايد يک بخاري استاندارد در کلاسشان ميبود، و انگشتهاي ذوب شده نرگس در کنار کتاب فارسي کلاس سوم ما را ناخودآگاه به ياد حسنک کجايي، تصميم کبري، روباه و خروس و دهها درس خاطرهانگيز ديگر اين دوره انداخت.
نميدانيم وقتي به درس پترس فداکار ميرسند، چه تصويري از انگشت پترس در ذهنشان شکل خواهد گرفت و حتي نميدانيم آيا به خاطر گرمي مشعل دهقان فداکار، او را دوست ميدارند. دخترکان و پسرکاني با قابهاي بزرگ در دست که حسرت و رنج در چشمانشان موج ميزند، بچههايي که رنگ نداشته ديوار خانهاشان حکايت از جيب خالي والدينشان براي هزينههاي سرسامآور درمان دارد و نميدانيم چرا تا به امروز گرههاي چروک چهرههايشان که قرار بود ترميم شوند، هنوز باز نشده است و اين پرسش که آيا در ميان سيل پزشکان اين مرز و بوم کسي حاضر است با ظرافت انگشتانش مرهمي براي صورتکان اين بچهها باشد، ما را به خود مشغول کرده است.
نرگس در روستايشان ميماند، به دنبال مرغ خانهاشان ميدود تا شايد با سر و صداي مرغ و خروسهاي خانه بتواند اندکي خود را تخليه کند.
نرگس در کنار ديگر بچههاي قرباني غفلت ما در کنار بچههاي روستا براي گرفتن يک عکس حاضر ميشود اما او براي عکاس نميخندد.
نرگس دفتر مشقش را باز ميکند، به زحمت و با کمک دست ديگر مداد سياه را در دست ميگيرد و در سطر اول مينويسد: اي کاش کلاسمان آتش نميگرفت



به شهردار و رييس جمهور اميدي نيست، با اميد اينكه اين تصاوير در آينده فيلتر نشوند، اين ايميل را براي دوستان و آشنايانتان بفرستيد

قتل ریبوار نصرتی، شهروند کُرد بر اثر تیراندازی مأمور نیروی انتظامی




آژانس خبری موکریان ت سرویس حقوق بشر ـ یک شهروند کُرد اهل روستای شندره از توابع شهر سردشت در آذربایجان غربی به نام ریبوار نصرتی (شندره ای) بر اثر تیراندازی یکی از مأمورین نیروی انتظامی کشته شد.

این شهروند که متأهل و دارای فرزند می باشد به ظنّ حمل کالای قاچاق در نزدیکی روستای بانه زیر از توابع شهر بانه هدف تیراندازی قرار گرفت و در دم جان سپرد.

گفتنی است که طی ماههای اخیر تعداد زیادی از شهروندان مناطق مرزی به ظنّ داشتن کالای قاچاق مورد تیراندازی مأمورین قرار گرفته اند که در بسیاری از موارد منجر به مرگ این شهروندان شده است.

صدورحکم برائت محمود صالحی پس از تحمل یکسال زندان


 
همانطور که مردم عزیز و کارگران  اطلاع دارند ، محمود صالحی در تاریخ 86/1/20  به اتهام شرکت در مراسم اول ماه مه (روز جهانی کارگر) سال 83 در شهر سقز توسط نیروهای انتظامی  دستگیرو دردادگاه تجدید نظر استان کردستان  به یک سال زندان محکوم شد و برای سپری کردن زمان محکومیت خود به زندان سنندج انتقال یافت  .  پس از تحمل یکسال زندان و اتمام محکومیت  ، قرار بود نامبرده  در تاریخ 87/1/3  آزاد گردد . اما به علت  شکایت اداره اطلاعات و مسئولان  زندان مرکزی سنندج ، در تاریخ 87/12/28 از طرف دادیار،آقای مبارکی  برای ایشان حکم بازداشت موقت صادر شد و محمود صالحی در  اعتراض به این حکم اقدام  به اعتصاب غذای خشک نمود و پس از   سپری شدن 18 روز، محمود در تاریخ 87/1/18 با قرار وثيقه 40 میلیون تومانی از زندان آزاد شد .
دادگاهی محمود به اتهام تبلیغ علیه امنیت کشور از طریق انتشار مقاله در حمایت از کارگران خاتون آباد و پیام به دانشجویان در روز دانشجود در سال 1387 در تاریخ 87/1/18 در شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج با ریاست قاضی حسن بابائی برگزار گردید .
سرانجام ، دادگاه پس از گذشت   23 ماه  ، حکم برائت محمود صالحی را صادر نمود و در تاریخ  89/1/7  این حکم به محمود صالحی ابلاغ گردید .
 
  
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
7 فروردین 89
komite.hamahangi@gmail.com

jeudi 25 mars 2010

تلاش برای پرونده سازی جدید علیه منصوراسانلو




بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،از چند روز قبل از چهارشنبه سوری تهدیدات و فشارها علیه زندانیا سیاسی و سایر زندانیان بند 4 زندان گوهردشت بصورت جنون آمیزی شدت یافت که منجر به انتقال آقای منصوراسانلو به بند 5 و شکنجه وحشیانه 7 زندانی بی دفاع شده است.

روز یکشنبه 23 اسفند ماه بطور غیر مترقبه و ناگهانی آقای منصور اسانلو رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت اتوبوس رانی واحد تهران و حومه توسط حفاظت و اطلاعات زندان فراخوانده شد. پس از مراجعه او را به اتهام واهی که قصد برگزاری مراسم چهارشنبه سوری را دارد به سلولهای انفرادی بند 5 منتقل می کنند ولی بدلیل پر بودن سلولهای انفرادی این بند او را به بند عمومی 5 زندان گوهردشت کرج معروف به بند متادون منتقل می کنند و در کنار زندانیان که اعتیاد شدید دارند و مبتلا به بیماریهای واگیر دار هستند قرار می دهند. زندانیان سیاسی در این بند از هیچ امنیتی برخوردار نیستند. وکیل بند،بند 5 از باند های مافیایی زندان می باشد و در پخش موادر مخدر و حذف فیزیکی زندانیان شهرت دارد.او بدستور علی محمدی و کرمانی وفرجی عمل می کند این فرد خودفروخته هر دستوری که به وی داده می شود را به اجرا در می آورد. از روز گذشته همچنین به آقای منصوراسانلو اعلام شده است که او از حالا به بعد در بند 5 باقی خواهد ماند. جان آقای منصور اسانلو در معرض خطر جدی می باشد و باعث نگرانی شدید سایر زندانیان سیاسی شده است.

از طرفی دیگر برای پرونده سازی علیه آقای اسانلو روز یکشنبه همزمان با انتقال او به بند 5 چهار تن از زندانیان سالن 12 بند 4 را به حفاظت و اطلاعات احظار کردند و برای مدت طولانی آنها را با باتون های برقی تحت شکنجه های وحشیانه قرار دادند. از آنها خواسته شده که علیه آقای اسالو اعتراف کنند که برای اجرای مراسم چهارشنبه سوری پتوها را قرار بود به آتش بکشند.زندانیان بی دفاع که بدن آنها در اثر شکنجه دچار کبودی شدید بود حاضر به چنین اعترافات دروغین نشدند.

در تلاشی دیگر روز دوشنبه 24 اسفند ماه 3 زندانی بی دفاع دیگر که از جمله آنها آقای شهریاری بود به حفاظت زندان گوهردشت کرج احضار شدند . آنها را هم برای مدت طولانی تحت شکنجه های غیر انسانی با باتونهای برقی قرار دادند . از این 3 زندانی خواسته شده بود اعتراف کنند که قصد همکاری با آقای اسانلو برای برگزاری مراسم چهارشنبه سوری را داشتند.

شکنجه 7 زندانی بی دفاع توسط کرمانی و فرجی رئیس و معاون حفاظت و اطلاعات زندان گوهردشت کرج صورت گرفته است. کرمانی و فرجی از شکنجه گران قصی القلبی هستند که تا به حال در اثر شکنجه های غیر انسانی آنها چند زندانی جان خود را از دست داده اند.

زندانیان سیاسی شب گذشته مراسم چهارشنبه سوری را علیرغم تهدیدات و فشار های مختلف در بندهای مختلف برگزار کردند.

همچنین شب گذاشته تعداد زیادی از مردم و جوانان کرج مراسم چهارشنبه سوری را در مقابل زندان گوهردشت کرج برگزار کردند. این مراسم به حدی گسترده بود که صدای ترقه ها و نور فشفشه ها توسط زندانیان شنیده و دیده می شد. این اولین باری است که مردم در مقابل زندان مخوف گوهردشت تجمع می کنند و مراسم گسترده ای را برگزار می کنند. حرکت مردم و جوانان باعث وحشت زندانبانان شده بود.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، انتقال منصور اسانلو به بند 5 که محل نگهداری زندانیان معتاد و مبتلا به بیماریهای واگیردار و قرار دادن او در بندی که وکیل بند او یکی از افراد بندهای مافیای و خطرناک است و همچنین تلاش برای گشودن پرونده جدید علیه او را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد،سازمانهای جهانی کار و سایر سندیکاهای کارگری جهان خواستار اقدامات عملی و فوری برای نجات جان این فعال کارگری شناخته شده است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

26 اسفند 1388 برابر با 17 مارس 2010

گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:

کمیساریای عالی حقوق بشر

سازمان جهانی کار

کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا

سازمان عفو بین الملل

 منبع

سال 88، سال زنان مبارز ایران بود





افزون بر ندا آقا سلطان که به مظهر جنبش آزادیخواهانه مردم ایران تبدیل شد، دست کم 11 زن دیگر برای احقاق حقوق مدنی خود و همه مردم ایران جان باختند که عبارتند از: فاطمه رجب پور، پریسا كلی، فهیمه سلحشور، شلیر خضری، مبینا احترامی، فاطمه براتی، ندا اسدی ، فاطمه سمسارپور، تینا سودی، ترانه موسوی و مریم مهرآذین.

در این سال ده ها تن از زنان، متشکل از فعالان سیاسی، روزنامه نگاران، فعالان حقوق بشر و حقوق زنان و کودکان، راهی زندان ها و سلول های انفرادی شدند و با ایستادگی خود در مقابل مردانی در کسوت قاضی و دادستان و بازجو شکنجه گر، برگی تازه از مبارزات مدنی را رقم زدند.

نام عدهای از این زنان عبارت است از: آذر منصوری، هنگامه شهیدی، بهاره هدایت، تارا سپهری فر، بدرالسادات مفید، مهدیه گلرو، نیلوفر لاری پور، مریم ضیاء، مرجان صفری، درسا سبحانی، ژینوس سبحانی، سوسن محمدخانی غیاثوند، زینب جلالیان، فرزانه زینالی، پروین جوادزاده، زهرا جباری، کبری زاغه دوست، عاطفه نبوی، شبنم مددزاده، نازنین فرزان جو،ماه فرید منصوریان، عالیه اقدام دوست، مریم کریمی، سحر قاسمی نژاد، گلناز توسلی، نگین درخشان، سعیده میرزایی، سما بهمنی، فاطمه سیفی نیا، گلی ابراهیمی، الهام حسنی، لیلا سیف الهی، ژیلا اکرم زاده، شیرین علیپناه، نازنین رضا قلی زاده، نفیسه اکبری، فاطمه رستگار، لاله حسن پور و سمیه فرید.

علاوه بر اینها، باید از دو تن از زنان جوان کرد به نامهای زینب جلالیان و شیرین علم هولی نام برد که محکوم به اعدام شده اند و همچنان در خطر اجرای این حکم به سر می برند.


حداقل 92 مورد دستگیری فعالین زنان در سال 88

طبق تخمین گزارشگران و فعالان حقوق بشر، آمار دستگیریها در سال 88 به بیش از ده هزار نفر میرسد. در گزارش سالیانهی این ارگان مستقل اسامی 2676 نفر از دستگیرشدگان با استناد به حداقل سه منبع خبری ذکر گردیده است.

طبق این آمار دست کم 92 مورد دستگیری فعالین زنان در این سال صورت گرفته است. همچنین آمار ارائه شده حاکی از دستگیری حداقل 147 روزنامهنگار و وبلاگ نویس، 565 دانشجو، 46 فعال ترک، 87 فعال مدنی کرد و 126 نفر به دلیل عقاید مذهبی است. در سال 1388 سهم شهروندان عادی ایرانی که به خاطر مطالبات و خواستههای قانونی خود دست به اعتراض زده بودند، بیش از 70 درصد بوده است.

ایران پرس نیوز

mercredi 24 mars 2010

بیماری تعداد زیادی از زندانیان سیاسی و عادی بدلیل آلودگی شدید آب آشامیدنی

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،آلودگی شدید آب آشامیدنی در زندان گوهردشت کرج باعث بیمار شدن تعداد زیادی از زندانیان سیاسی و عادی شده است. تعداد زیادی از زندانیان سیاسی و عادی بدلیل آلودگیهای شدید آب در چند هفته اخیر دچار بیماریهای مختلفی شده اند.گفته می شود که در بند 4 زندان گوهردشت کرج نزدیک به 40 در صد زندانیان بیمار می باشند. زندانیان سیاسی که در اثر آلودگی آب آشامیدنی بیمار هستند عبارتند از : صالح کهندل،هود یازرلو،میثاق یزدان نژاد و رضا جوشن می باشند.آنها دچار عوارضی مانند ؛اسهال،سردرد شدید، ضعف و یک حالتی همانند آنفولانزا می باشند. از طرفی دیگر بهداری زندان با استدلال اینکه ایام عید است و بهداری زندان تعطیل می باشد و ما فقط بیماران اورژانسی را مداوا خواهیم کرد از درمان آنها خوداری می کنند. این مسئله باعث شده است که بر شدت بیماری افزوده شود و همچنین تعداد بیشتری به این بیماری مبتلا شوند. علیرغم اینکه چند هفته از قطع مستمر آب و آلودگی شدید آن می گذرد اما هنوز علت اصلی قطع و آلودگی آن را به زندانیان اعلام نکرده اند . گفته می شود علت اصلی، ورود آب فاضلاب به آب آشامیدنی زندانیان می باشد. تمرکز چند برابر زندانیان در هر بند خطر گسترش این بیماری و تبدیل شدن آن به یک تهدید جدی علیه جان زندانیان وجود دارد. آلودگی شدید و قطع مستمر آب در تمامی بندهای زندان گوهردشت کرج باعث شده که نه تنها امکان نوشیدن آب را از زندانیان تا حد زیادی سلب کند بلکه امکانات اولیه بهداشتی را از آنها بگیرد. فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ناچار کردن زندانیان بی دفاع برای نوشیدن آب آلوده که تا به حال منجر به بیماری تعداد زیادی از آنها شده را به عنوان یک عمل غیر انسانی محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل متحد است. فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران 04 فروردین 1389 برابر با 24 مارس 2010 گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید: کمیساریای عالی حقوق بشر کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا سازمان عفو بین الملل

پروانه اسانلو: همسرم با بیماری و رنج در حال تحمل زندان است

منصور اسانلو رهبر سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه از ۱۹ تیر ماه ۱۳۸۶ برای اجرای حکم ۵ سال زندان خود بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. در تاریخ سوم شهریور ۱۳۸۷ بر خلاف اصل تفکیک زندانیان که سازمان زندان‌ها را ملزم می‌کند زندانیان را بر اساس «نوع اتهام و جرم، سن و…» نگهداری کنند، به زندان رجایی‌شهر که محل نگهداری مجرمان خطرناک است منتقل شد.

طی این مدت چندین بار زندانیان خطرناک به وی حمله کرده و همین امر نگرانی از بابت سلامت جانی وی را بالا برده است. اسانلو از بیماری هم رنج می برد و پزشکی قانونی و پزشکان زندان از سال گذشته «عدم تحمل کیفر» او را به خاطر بیماری‌های‌اش صادر کرده‌اند، اما از اجرای این حکم تا به حال به دلائل خاص خودداری شده است.

در طی روزهای گذشته برای چندمین بار یک زندانی با چاقو در زندان رجایی‌شهر به منصور اسانلو حمله کرد. پروانه اسانلو در توضیح این ماجرا به رهانا می‌گوید: «در بندی که آقای اسانلو هست، زندانیانی هستند که داروهای زیاد مصرف می‌کنند، اختلالات روانی دارند، از نظر روحی وضعیت مناسبی ندارند، قاتلانی هستند که به جرم قتل در زندان هستند و روحیه‌ی پرخاش‌گری دارند و به بقیه زندانی‌ها پرخاش می‌کنند.

از طرف دیگر یک سری مسائل داخل خود بند وجود دارد، آقای اسانلو و برخی زندانیان طرف‌دار نظم و انضباط در زندان هستند، هستند کسانی که این نظم و آرامش را دوست ندارند. حالا من وارد جزئیات نمی‌شوم و خلاصه می‌گویم که آن‌ها می‌خواهند محیط زندان دارای نظم نباشد. آقای اسانلو هم در بین زندانیان به نظم و انضباط شهره هستند و آن‌ها این‌چنین وضعی را نمی‌خواهند. یکی از زندانیان که همسرش را به قتل رسانده و به همین جرم در زندان است در تاریخ سوم اسفند به وی در زندان با چاقو حمله می‌کند که زندانیان دیگر وساطت می‌کنند و اجازه نمی‌دهند اتفاقی برای همسرم بیافتد.»

این مساله چندین بار تکرار شده است و مسئولین زندان هیچ تلاشی برای عدم تکرار این حادثه نکرده‌اند. پروانه اسانلو می‌گوید: «ما به شدت نگران سلامت جانی منصور اسانلو هستیم. در روزهای قبل مسئولین زندان قول داده بودند که آن دو زندانی را که این رفتارها را می‌کنند به بند دیگر زندان منتقل کنند که به نام‌های سیدمحمد حسینی و محمد برخی هستند. یکی از آن‌ها همان کسی است که سال گذشته هم به آقای اسانلو با چاقو حمله کرده بود. اما هنوز این اتفاق نیفتاده، مسئولین زندان رجایی‌شهر قول داده بودند که با انتقال آن‌ها وضعیت بند را بهتر کنند.» تکرار این حادثه و عدم واکنش مثبت مسئولین زندانی رجایی‌شهر و اصرار بر نگه‌داری منصور اسانلو در زندان اوین این شائبه را ایجاد کرده که این مساله از پیش طراحی شده و به قصد آسیب به وی اتفاق می‌افتد. همسر وی در این مورد به رهانا گفت: «نمی‌دانم چه بگویم در این زمینه، ولی مشکلاتی که زندانیان در آن‌جا دارند، فشارها بر روی آن‌ها، شلوغ بودن بند، فشار عصبی و این قبیل مسائل باعث می‌شود تحریک بشوند و این مسائل به هر حال اتفاق بیافتد. یکی از مسائل شلوغی و ازدحام فروشگاه بود که در حال حاضر مسئولین زندان وضعیت آن را بهتر کردند، اما عمده نگرانی ما ،هنوز، بودن آن زندانیان روانی و مشکل‌دار است که آقای اسانلو را در زندان تهدید می کنند. همین امروز که آقای اسانلو از زندان تماس گرفت از او پرسیدم که آن‌ها را منتقل کرده‌اند یا نه؟ که گفت نه هنوز این‌جا هستند. به او گفتم که کاری کند تا آن‌ها را از آن‌جا ببرند که او گفت کاری از دستم بر نمی‌آید، مسئولین زندان گفته‌اند که می‌برند و هنوز کاری نکرده‌اند.»

در مورد انتقال و بازگرداندن اسانلو به زندان اوین همسر وی می‌گوید: «ما بارها و بارها این مساله را گوشزد کرده‌ایم و به آن اعتراض داشتیم، ولی هیچ ترتیب اثری نداده‌اند. اگر ایشان در جایی نگه‌داری بشوند که مناسب با اتهام‌شان باشد، ما دست کم نگرانی در این مورد نخواهم داشت که کسی به وی با چاقو حمله کند.» وضعیت جسمی این فعال کارگری در زندان بسیار وخیم است و محیط زندان و عدم رسیده‌گی پزشکی مناسب وضعیت او را دو چندان سخت کرده است، اما تا کنون با وجود این بیماری‌ها از اعطای مرخصی استعلاجی به وی خودداری شده است. پروانه اسانلو در مورد وضعیت بیماری همسرش توضیح می‌دهد که: «با توجه به این‌که ایشان قلب‌شان را عمل کرده‌اند، نباید استرس داشته باشند و باید از تغذیه خوبی برخوردار باشند و فشار عصبی نداشته باشد. هم‌چنین به خاطر بیمار پوستی که دارند، باید در آفتاب باشد و نور ببیند. آقای اسانلو دیسک کمر هم دارد که خیلی موجب آزارش می‌شوند. طفلک دارد همه‌ی این بیماری‌ها را با رنج در زندان تحمل می‌کند. ما هم‌چنان به دنبال اجرای دستور پزشکی قانونی هستیم، با این‌که عدم تحمل کیفر را برای او صادر کرده‌اند، اما تا کنون خبری از آزادی و مرخصی برای او نبوده است.»

مشخص نیست که چرا دستور عدم تحمل کیفر منصور اسانلو اجرا نمی‌شود و چه کسانی جلوی این مساله را می‌گیرند. همسر اسانلو قوه‌ی قضاییه را مسئول این موضوع می داند و می‌گوید: «با قاضی پرونده هم بر سر این‌که عدم تحمل کیفر صادر شده صحبت کردیم، ولی ایشان می‌گویند باید از جاهای بالاتر دستور بیاید. همین چند روز پیش برای این موضوع به دادگاه مراجعه کردم که قاضی پرونده گفت ما برای وزارت اطلاعات این مساله را فرستاده‌ایم و منتظر جواب استعلام از آن‌ها هستیم که هنوز جواب این استعلام نیامده است.

از زمانی که چشم ایشان سه مرحله جراحی شد ما پیگیر این مساله هستیم، مخصوصا این‌که چشم ایشان الان بسیار حساس است و با کوچک‌ترین ضربه‌ای آسیب می‌بیند، دکترهای زندان هم ایشان را معاینه کرده و این نظر را از زمانی که مساله دیسک کمرش را دیدند، تایید کردند، ما هم از بیرون پیگیر هستیم ولی به نتیجه‌ای نرسیدیم. نمی‌دانم کی بیاد منتظر به نتیجه رسیدن مسائلی باشیم که جزو حقوق انسانی آقای اسانلو است.»

منبع

رهانا

mardi 23 mars 2010

ترانه (تصور كن ) با صداي جان لنون و زير نويس فارسي

تجمع اعتراضي رانندگان ميني بوس در كيش در مقابل فرمانداري كيش

عکس از ارشیو
خبرنگار آژانس ايران خبر : صبح روز دوشنبه 89.1.2 رانندگان ميني بوس در كيش در مقابل فرمانداري كيش اقدام يك تجمع اعتراضي كردند . اين رانندگان كه حدود 70 نفر بودند و تا ظهر در محل اعتراض شان بودند , ازاين كه مقامات محلي و كارگزاران رژيم به آنها وعده جابجايي مسافرين را دادند اما زيرقولشان زدند معترض بودند . 40 نفرازاين رانندگان از شهرهاي دورتر به اين شهر دعوت شده بودند و ديگر رانندگان نيز برنامه هاي خودرا به هم زده براي كار جابجايي مسافرين وبه دعوت مقامات درمحل حاضر شدند اما كارگزاران رژيم به آنها توجهي نكرده ومسافرين را ازطرقي كه بتوانند پول بيشتري به جيب بزنند جابجا كردند . يك راننده گفت : اين ها ماراسركار گذاشته اند درحالي كه ما براي رسيدن به اينجا هم مخارج كرديم وهم وقت مان را هدر داديم . آژانس ايران خبر - ۱۳۸۹/۱/۳

جای خالی شورای نگهبان و سپاه پاسداران در انتخابات عراق

وبلاگ بهنام قلی پور نتایج شمارش آراء انتخابات پارلمانی عراق، برخلاف برنامه‌ها و آرزو‌های نظام مقدس، حاکی از برتری «ائتلاف العراقیه» و ایاد علاوی است.

نظام مقدس که برای پیروزی «ائتلاف ملی عراق» با محوریت سيد عمار الحكيم، پول‌های هنگفتی خرج کرده بود، به خاطر نبود شورای نگهبان و سپاه پاسداران در عراق، آرزو‌های خود را بر باد رفته می‌بیند.

همین دو هفته پیش بود که یحیی رحیم‌صفوی از «نخبگان سپاه» خواست برای پیروزی «ائتلاف اسلامی عراق» دعا کنند که گویا دعای! این نظامیان کارگر نیفتاده است.

شواهد و قرائن حاکی از آن است که فهرست «العراقیه» به رهبری ایاد علاوی (سکولار) در این دور از انتخابات، از سایر رقبا پیشی گرفته و به احتمال فراوان، وی نخست وزیر آینده عراق خواهد بود.

در صورتی که علاوی به نخست‌وزیری برسد، بی‌تردید نقش و نفوذ ایران در این کشور به طور قابل ملاحظه‌ای کاهش خواهد یافت.

علاوه بر این، وجود یک دولت سکولار شیعی در همسایگی ایران، موضوعی نیست که نظام مقدس از آن خرسند باشد.

رویکرد چند روز اخیر رسانه‌های دولتی در برخورد با نتایج اولیه شمارش آرا، به خوبی گویای نگرانی گسترده از روی کار آمدن دولت سکولار شیعی در عراق است.

به این عناوین خبری توجه کنید: - اولویت آمریکا رساندن لائیک‌ها به قدرت با دستکاری در نتایج انتخابات./ خبرگزاری مهر - شکست سنگین نامزد مورد حمایت عربستان (نمایندگان هوادار ایاد علاوی)./ خبرگزاری مهر - استانداران عراق هم به حمایت از مالکی درآمدند/احتمال بروز آشوب در عراق./ خبرآنلاین به نقل از واحد مرکزی خبر - ایاد علاوی نمی‌تواند نخست وزیر عراق شود./ خبر آنلاین به نقل از واحد مرکزی خبر

گزارش تکان دهنده از نقض حقوق بشر در کردستان

نقض حقوق بشر در کردستان طی مدت سه ماهه آخر سال ۱۳۸۸، بیش از پیش ادامه داشته و احضار، دستگیری، ادامه بازداشت محبوسین، صدور احکام ناعادلانۀ قضائی، اعدام زندانیان سیاسی، مرگ مشکوک زندانیان سیاسی و موارد دیگری از نقض سیستماتیک، گسترده و مستمرِ حقوق بشر، کماکان دست به گریبان آن منطقه است.

به گزارش کوردنیوز، در زمستان سال گذشته حداقل ۲۵ نفر از مردم کردستان در ادامه نقض حقوق بشر از سوی حکومت جان باختند که از این میان ۲۱ مورد به مرزنشینان و کاسبکاران مناطق مرزی تعلق دارد.

این گزارش همچنین خاطرنشان می سازد اجرای حکم اعدام فصیح یاسمنی زندانی سیاسی کرد در ۱۶ دیماه که حکم وی در دادگاهی چند دقیقه ای و غیر حقوقی صادر شده بود، موردی دیگر از آمار قربانیان جانباخته در روند تداوم نقض آشکار حقوق بشر در کردستان است. سه مورد دیگر از رقم ۲۵ جانباختۀ کردستان نیز به مرگ مشکوک زندانیان کرد در زندانها باز می گردد.

بر همین اساس طی زمستان ۱۳۸۸ حدود ۱۱۰ تن از دانشجویان کرد در دانشگاهها به حراست و کمیته های انضباطی دانشگاهها احضارو ۲۲ تن از آنان با مجازات محرومیت از تحصیل به مدت چند ترم وبعضا با مجازات اخراج از دانشگاه مواجه شده اند. در همین راستا ۲۷ تن از فعالین دانشجویی کرد به اتهامات سیاسی و امنیتی بازداشت و روانه زندان شده اند.

در ادامه این گزارش به بازداشت و صدور حکم برای ۱۴۳ مورد دیگر نیز اشاره شده که شامل ارجاع ۲۹ پرونده قضایی به دادگاه و صدور حکمهای ۶ سال تا ۲۲ ماه حبس است.

لازم به ذکر است ۱۷ زندانی سیاسی کرد، کماکان منتظر اجرای حکم اعدام خود هستند

منبع.

رقص فقر، حکایت پول نفت بر سر سفره های مردم

مستندی بی نظیر و جالب با عنوان رقص فقر ساخته سعید ابوطالب نماینده مردم تهران در مورد فقر و ابعاد آن در ایران! ( فقر در جنوب تهران - عنبر آباد کرمان و ...) فقر و فحشا فیلمی تکان دهنده از ابعاد گسترده فقر و فحشا در ایران امروز است. در این فیلم کارگردان با مصاحبه کردن با دختران جوان و زنانی که به خاطر فقر و بیکاری و برای امرار معاش دست به تن فروشی زده اند سعی میکند این معضل اجتماعی را نقد و بررسی کند. بدون شك فيلم مستند فقر و فحشا را ميتوان جنجالي ترين و بحث برانگيزترين فيلم مستند تاريخ سينماي ايران دانست. اين فيلم مستند كاري است از مسعود ده نمكي ( كارگردان فيلم زيباي اخراجي ها ) كه فقر و در پي آن فحشا را در جامعه ما به تصوير ميكشد . سفرهای دختران ایرانی به کشورهای عربی ، تقسیم ناعادلانه ثروت در کشور و کمبود مدیران شایسته در پستهای حکومتی بخشی از مطالبی است که در این فیلم بازگو میشود ، همچنين موضوعات ديگري كه در اين فيلم بازگو ميگردد ، خودفروشي زنان شوهردار ، تبديل شدن فحشا به يك شغل ، تجارت دختران ، خودفروشي براي نون شب ، خرج تحصيل و... در اين فيلم براي اولين بار با دختران جواني كه براي خود فروشي به دوبي رفته اند مصاحبه ميشود و آنها ناگفته هاي تكان دهنده اي از زندگي خود را در جلوي دوربين بازگو ميكنندتكان دهنده اي از زندگي خود را در جلوي دوربين بازگو ميكنند قسمت یک قسمت دو قسمت سه قسمت چهار قسمت پنج قسمت شش قسمت هفت

در 9 سالگی ازدواج کردم و در 10 سالگی طلاق گرفتم

او در این باره میگوید : هر چه قدر که من فریاد میکشیدم ، هیچ کس به کمک من نمیآمد.او مرا کتک میزد و من باید به خواسته او تن میدادم . نوجود علی دختری است که در سن 9 سالگی با مردی که سه برابر خودش سن داشت ازدواج کرد و یک سال بعد با گرفتن طلاق از او در یمن تاریخ ساز شد. نوجود علی دختری است که در سن 9 سالگی با مردی که سه برابر خودش سن داشت ازدواج کرد و یک سال بعد با گرفتن طلاق از او در یمن تاریخ ساز شد. "من نوجود هستم ، 10 ساله و طلاق گرفته ام" عنوان کتابی است که این ماه به زبان انگلیسی در آمریکا به چاپ رسیده و قرار است به زودی به زبان عربی هم منتشر شود.با چاپ این کتاب به زبان عربی ، این کودک 12 ساله هم میتواند داستان زندگی خود را که توجه جهانی را جلب کرده است بخواند. او در این باره گفت : به جزقسمت هایی که من به نویسندگان کتاب گفتم ، خودم از محتوای کتاب آگاهی ندارم.هر روز انتظار میکشم تا این کتاب به زبان عربی منتشر شود تا من هم بتوانم آن را بخوانم. من میدانم چاپ داستان من در جهان میتواند اهمیت بسیار زیادی داشته باشد. این کتاب توسط روزنامه نگار فرانسوری دلفین مینوی نوشته شد و برای اولین بار سال گذشته در فرانسه چاپ شد. ناشران تصمیم دارند آن را به 19 زبان زنده دنیا منتشر کنند تا همه بتوانند آن‌چه را که بر این کودک رفته است بخوانند. نوجود دوسال پیش و زمانی که نام او در روزنامه یمن تایمز به عنوان یک تازه عروس کودک مطرح شد مورد توجه قرار گرفت.او در آن سال به نیویورک سفر کرد و عنوان زن سال را از مجله زنان Glamour دریافت کرد و به عنوان یک سمبل بینالمللی از حقوق زنان در جهان مطرح شد. در این کتاب آمده است که زمانی که نوجود فقط 9 سال داشت ، پدرش او را وادار به ازدواج با یک مرد که بیش از سه برابر او سن داشت کرد. او سپس از تجربه بسیار دردناکی سخن میگوید که بعد از ازدواج بر او رفته است و دوران کودکی او را تبدیل به کابوسی دردناک کرده است. او در این باره میگوید : هر چه قدر که من فریاد میکشیدم ، هیچ کس به کمک من نمیآمد.او مرا کتک میزد و من باید به خواسته او تن میدادم. زمانی که او بالاخره توانست خانواده خود را در شهر صنعا ملاقات کند ، به یک دادگاه فرار کرد و با کمک یک وکیل حقوق بشر یمنی توانست از دادگاه حکم طلاق خود را بگیرد و به این ترتیب اولین عروسی باشد که در این سن در خاورمیانه طلاق گرفته است. بعدها یک ناشر فرانسوی به خانواده فقیر او کمک کرد تا یک خانه بخرند.اکنون نوجود در حال تحصیل کردن است و زندگی نسبتا خوبی دارد. او در این باره گفت : سال گذشته زندگی من در فقر و بدبختی میگذشت ، اما الان زندگی متوسط و شادی دارم. ماجرای او باعث شد که شهروندان یمنی به دنبال تصویب قانونی برای ممنوعیت ازدواج قبل از سن 18 سالگی باشند و به کابوس بسیاری از این کودکان پایان دهند. اما یونیسف اعلام کرد هنوز هم یک چهارم دختران یمنی قبل از سن 15 سالگی ازدواج میکنند.توجه ناکافی به حقوق بشر ، وضعیت دشوار اقتصادی و فرهنگ پایین خانوادهها یکی از اصلی ترین دلایل ازدواج زودهنگام کودکان است. ازدواج زودهنگام کودکان یکی از مشکلات بزرگ در کشورهای خاورمیانه است.سالانه کودکان زیادی قربانی این موضوع می‌شوند و تعدادی نیز به دلیل بارداری‌های زودهنگام جان خود را از دست می‌دهند. منبع.

دعوت به کنفرانس مطبوعاتي در شهر بن آلمان: حقوق بشر در جمهوري اسلامي ايران

دعوت به کنفرانس مطبوعاتي

به خبرنگاران!

زمان : جمعه 26 ماه مارس 2010-03-26 شروع کنفرانس ساعت 11 صبح

مکان: انستيتوي گوستاو اشترسمن در خيابان لانگه گرابن وگ 68 در شهر بن آلمان

حقوق بشر در جمهوري اسلامي ايران

کنفرانس مطبوعاتي به مناسبت سي و هشتمين سالگرد فعاليت جامعه بين المللي حقوق بشر

با حمايت و زير نظر پروفسور جرسي بوزک رئيس پارلمان اروپا

همکاران گرامي!

جامعه بين المللي حقوق بشر در نظر دارد شما را در جريان وضعيت حقوق بشر در شرايط امروز ايران قرار دهد. ما شما را صميمانه به کنفرانس مطبوعاتي خودمان و سپس يک فوروم در مورد حقوق بشر در ايران که در ساعت 17 آغاز خواهد شد دعوت ميکنيم.

توجه کنيد که کنفرانس مطبوعاتي راس ساعت ۱۱ شروع خواهد شد.

موضوعات و سخنرانان :

حقوق انساني در ايران ٬ امروز و در آينده

مينا احدي فعال مدافع حقوق انساني ٬ کميته بين المللي عليه اعدام و سنگسار – کلن

ساختن يک جامعه مدني در ايران

رضا پهلوي مسئول جنبش براي آزادي ايران

جنبش دمکراسي خواهانه بين المللي براي ايران

علي بابايي مسئول يونايتد براي ايران – دارمشتات

تعقيب بهاييان در جمهوري اسلامي ايران

دکتر امانوئل توفيق از تشکل بهاييان در برلين

آزادي مذهب در ايران

دکتر سعيد آزمايش ٬ مذهب شناس از پاريس

علتهاي ديکتاتوري مذهبي در ايران

دکتر وحيد وحدت خواه از فونداسيون اروپا براي دمکراسي – برلين

گرداننده بحث

مارتين لزنتين سخنگوي جامعه بين المللي حقوق بشر

کنفرانس مطبوعاتي ساعت ۱۲.۳۰ پايان مي ايبد و سپس کنفرانسي در مورد مصر و نقض حقوق بشر در مصر خواهد بود.

<<...>> Einladung zur IGFM-Pressekonferenz An die Damen und Herren der Medien

Termin: Freitag, 26. März 2010 Beginn: 11.00 Uhr Ort: Gustav Stresemann Institut, Langer Grabenweg 68, 53175 Bonn

Menschenrechte in der

Islamischen Republik Iran

Pressekonferenz zur 38. Jahreshauptversammlung der

Internationale Gesellschaft für Menschenrechte (IGFM)

– unter der Schirmherrschaft von Prof. Jerzy Buzek,

Präsident des Europäischen Parlaments –

Liebe Kolleginnen und Kollegen,

die Internationale Gesellschaft für Menschenrechte (IGFM) möchte Sie über die aktuelle Menschenrechtslage in der Islamischen Republik Iran informieren. Wir laden Sie daher herzlich zu unserer Pressekonferenz und zum Forum Menschenrechte im Iran ein (Beginn: 17.00 Uhr).

Bitte beachten Sie, dass die Pressekonferenz um 30 Minuten vorverlegt wurde und jetzt bereits um 11.00 Uhr beginnt.

Die Themen und die Gesprächspartner: Menschenrechte im Iran, Heute und in Zukunft Mina Ahadi, Menschenrechtlerin, Internationales Komitee gegen Steinigung und Todesstrafe, Köln

Aufbau einer Zivilgesellschaft im Iran Reza Pahlavi, Vorsitzender der Bewegung für die Freiheit Irans

Die Internationale Demokratiebewegung für den Iran Ali Babaei, Vorstand United 4 Iran, Darmstadt

Verfolgung der Bahá’í in der Islamischen Republik Iran Dr. Emanuel Towigh, Justiziar des Nationalen Geistigen Rates der Bahá’í, Berlin

Religionsfreiheit im Iran Dr. Seyed Azmayesh, Religionswissenschaftler, Vertreter des Nematollah Sufi Ordens, Komitee für die Rechte von Studenten und Derwischen im Iran, Paris Die Ursachen des religiösen Totalitarismus im Iran Dr. Wahied Wahdat-Hagh, Publizist und Totalitarismusforscher, European Foundation For Democracy (EFD), Berlin Initiativen zur Förderung der Menschenrechte im Iran Martin Lessenthin, Sprecher des IGFM Vorstands, Frankfurt Die Pressekonferenz wird um 12.30 Uhr beendet. Ab 13.00 Uhr laden wir Sie zur IGFM Pressekonferenz Ägypten ein. Bitte teilen Sie uns auf dem beiliegenden Antwortformular mit, ob Sie an einer der Pressekonferenzen oder an beiden teilnehmen möchten.

Mit freundlichen Grüßen Sandra Gemsjäger IGFM Presseabteilung Tel.: 069–420108–10 oder –0 Fax: 069–420108–33 eMail: kampagnen@igfm.de

Fax Rückantwort bitte an 069 – 420 108 – 33 oder per eMail an kampagnen@igfm.de

IGFM - Internationale Gesellschaft für Menschenrechte Abteilung Presse- und Öffentlichkeitsarbeit Borsigallee 9 60388 Frankfurt am Main Fax 069 – 420 108 – 33 E-Mail: kampagnen@igfm.de

Pressekonferenz

der Internationalen Gesellschaft für Menschenrechte (IGFM)

Menschenrechte in der Islamischen Republik Iran

38. Jahreshauptversammlung der IGFM

– unter der Schirmherrschaft von Prof. Jerzy Buzek, Präsident des Europäischen Parlaments –

Termin: Freitag, 26. Februar 2010 Beginn: 11.00 Uhr Ort: Gustav Stresemann Institut, Langer Grabenweg 68, 53175 Bonn

Ich

o nehme an der Pressekonferenz Iran teil.

o nehme an der Pressekonferenz Ägypten um 13:00 Uhr teil.

o möchte ein Interview führen mit _________________________________________

o bitte um weitere Informationen zur IGFM.

o nehme nicht teil.

(Zutreffendes bitte ankreuzen)

Name, Vorname: ___________________________________________________________

eMail Adresse: ____________________________________________________________

Fax: ____________________________________________________________

Bemerkungen: ____________________________________________________________

Hinweis: Sie können uns telefonisch unter 069 – 420108 – 0 oder – 10 erreichen.

lundi 22 mars 2010

گل مریم (هیلا صدیقی)

ماجرای حداد عادل و خواستگاری خامنه‌ای از دخترش!

حداد عادل خواستگاری دخترش برای پسر خامنه ای را حکایت می کند غلامعلی حداد عادل حجت الاسلام پاینده از کارکنان دفتر سید علی خامنه ای در گفتگو با نشریه «اشراق اندیشه » شرح خواستگاری مجتبی پسر سید علی خامنه ای از دختر «غلامحسین حداد عادل » را که به ازدواج آن دو منجر شد حکایت کرده است .در این مصاحبه حداد عادل چنان با اغراق از دست تنگی سید ...علی سخن می گوید که خواننده را به تاثر وا می دارد . حداد عادل چندی پیش در مصاحبه دیگری مدعی شده بود که اگر مبلهای خانه اش را در خیابان دور بیندازد ، از شدت کهنگی کسی به آن نگاه نخواهد کرد ! حداد عادل برای حجت الاسلام پاینده تعریف می کند : «سال 77، خانمي به خانه ما زنگ زده بود و گفته بود که مي خواهيم براي خواستگاري خدمت برسيم. خانم ما گفته بود دختر ما در حال حاضر سال چهارم دبيرستان است و مي خواهد ادامه تحصيل دهد. ايشان دوباره پرسيده بودند اگر امکان دارد ما بياييم دخترخانم را ببينيم تا بعد. اما خانم ما قبول نکرده بودند. بعد خانم ما از ايشان پرسيده بودند اصلاً شما خودتان را معرفي کنيد. و ايشان هم گفته بودند؛ من خانم مقام معظم رهبري هستم. خانم ما از هول و هراس دوباره سلام عليک کرده بود و گفته بود؛ «ما تا حالا به همه پاسخ رد داده ايم. اما شما صبر کنيد با آقاي دکتر صحبت کنم، بعد شما را خبر مي کنم.» آن زمان خانم من مدير دبيرستان هدايت بود. بعد از صحبت با من قرار بر اين شد که آنها بيايند و دخترمان را در مدرسه ببينند که هم دخترمان متوجه نشود و هم اينکه اگر آنها نپسنديدند، لطمه يي به دختر ما نخورد. طبق هماهنگي قبلي، خانم آقا آمدند و در دفتر مدرسه او را ديدند و رفتند. چند روز گذشت و من براي کاري خدمت آقا رفتم. آقا فرمودند؛ «خانم استخاره کرده اند، جوابش خوب نبوده است.» يک سال از اين قضيه گذشت. مجدداً خانواده آقا تماس گرفتند و گفتند ما مي خواهيم براي خواستگاري بياييم. خانم بنده پرسيده بودند چطور تصميم تان عوض شده؟ آقا گفته بودند؛ «خانم ما به استخاره خيلي اعتقاد دارد و دفعه اول چون خوب نيامده بود، منصرف شدند.» و خانم آقا هم گفته بودند؛ «چون دخترتان دختر محجبه، فرهيخته و خوبي است، دوباره استخاره کردم که خوب آمد و اگر اجازه بدهيد، بياييم.» آن زمان دخترمان ديپلم گرفته بود و کنکور هم شرکت کرده بود. پس از مقدمات کار، يک روز پسر آقا و مادرش با يک قواره پارچه به عنوان هديه براي عروس آمدند و صحبت کرديم و پس از رفتن آقا مجتبي، نظر دخترم را پرسيدم، ايشان موافق بودند. بعد از چند روز خدمت آقا رفتيم. آقا فرمودند؛ «آقاي دکتر، داريم خويش و قوم مي شويم.» گفتم؛ «چطور؟» گفتند؛ «خانواده آمدند و پسنديدند و در گفت وگو هم به نتيجه کامل رسيده اند، نظر شما چيست؟» گفتم؛ «آقا، اختيار ما دست شماست.» آقا فرمودند؛ «نه، شما، دکتر و استاد دانشگاهيد و خانم تان هم همين طور. وضع زندگي شما مناسب است، اما زندگي من اين طور نيست. اگر بخواهم تمام زندگي ام را بار کنم، غير از کتاب هايم يک وانت بار مي شود. اينجا هم دو اتاق اندرون و يک اتاق بيروني است که آقايان و مسوولان در آنجا با من ديدار مي کنند. من پول ندارم خانه بخرم. خانه يي اجاره کرده ايم که يک طبقه مصطفي و يک طبقه هم مجتبي زندگي مي کنند. شما با دخترت صحبت کن که خيال نکند حالا که عروس رهبر مي شود، چيزهايي در ذهنش باشد. ما اين طور زندگي مي کنيم. اما شما زندگي نسبتاً خوبي داريد. حالا اگر ايشان بخواهد وارد اين زندگي شود، کمي مشکل است. مجتبي معمم هم نيست. مي خواهد قم برود و درس بخواند و روحاني شود. همه اينها را به او بگو بداند.» من هم به دخترم گفتم و ايشان هم قبول کرد. آقا در زمان قبل از رئيس جمهوري شان، در جنوب تهران خانه يي داشتند که آن را اجاره داده اند و خرج زندگي شان را از آن درمي آورند؛ ايشان حقوق رهبري نمي گيرند و از وجوهات هم استفاده نمي کنند. هنگام صحبت در مورد مراسم عقد و مهريه و ... آقا فرمودند؛«در مورد مهريه، اختيار با دختر شماست. ولي من براي مردم خطبه عقد مي خوانم، سنت من اين بوده که بيشتر از 14 سکه عقد نخوانم و تا حالا هم نخوانده ام، اگر بخواهيد، مي توانيد بيشتر از 14 سکه مهريه معين کنيد، ولي شخص ديگري خطبه عقد را بخواند. از نظر من اشکالي ندارد. چون تا حالا بيش از 14 سکه براي مردم عقد نخوانده ام، براي عروسم هم نمي خوانم.» من گفتم؛ «آقا، اين طور که نمي شود. من با مادرش صحبت مي کنم، فکر نمي کنم مخالفتي داشته باشد.» در مورد مراسم عقد هم گفتند؛ «مي توانيد در تالار بگيريد، ولي من نمي توانم شرکت کنم.» گفتم؛« آقا هر طور شما صلاح بدانيد.» فرمودند؛ «مي خواهيد اين دو تا اتاق اندروني و يک اتاق بيروني را با هم حساب کنيد. هر چند نفر جا مي شوند، نصف مي کنيم؛ نصف از خانواده ما و نصف از خانواده شما را دعوت مي کنيم.» ما حساب کرديم و ديديم بيشتر از 150 200 نفر جا نمي شوند. ما حتي اقوام درجه اول مان را هم نمي توانستيم دعوت کنيم، اما قبول کرديم. آقا غير از فاميل، آقاي خاتمي، آقاي هاشمي و آقاي ناطق و روساي سه قوه و دکتر حبيبي را دعوت فرمودند. يک نوع غذا هم درست کرديم. قبل از اينها صحبت خريد بازار شد. پسر آقا گفت؛ «من نه انگشتر مي خواهم و نه ساعت و نه چيز ديگري.» آقا گفتند؛ «خوب نيست.» من هم گفتم؛ «حداقل يک حلقه بگيرند.» اما آقا فرمودند؛ «من يک انگشتر عقيق دارم که يکي براي من هديه آورده، اگر دخترتان قبول مي کند، من آن را به ايشان هديه مي دهم و ايشان هم به عنوان حلقه، به مجتبي هديه دهد.» قبول کرديم و انگشتر را گرفتيم و بعد به آقا مجتبي داديم. کمي بزرگ بود. به يک انگشترسازي برديم تا کوچکش کند و خرجش 600 تومان شد. خلاصه خرج حلقه داماد 600 تومان شد. به آقا گفتيم در همه اين مسائل احتياط کرديم، ديگر لباس عروس را به ما بسپاريد و آقا هم فرمودند؛ «آن را طبق متعارف حساب کنيد.» در همان ايام، ما خودمان براي پسرمان عروسي مي گرفتيم و يک لباس عروس براي عروس مان سفارش داده بوديم بدوزند. خلاصه قبل از اينکه عروس مان استفاده کند، همان شب دخترمان استفاده کرد. بعد آقا گفتند؛ «من يک فرش ماشيني مي دهم، شما هم يک فرش بدهيد.» و به اين ترتيب مراسم برگزار شد. براي عروسي هم دو پيکان از اقوام ما و دو پيکان هم از اقوام آقا آمده بودند. مراسم در خانه ما تا ساعت يک طول کشيد. خانواده آقا آمده بودند که عروس را ببرند، البته آقا ظاهراً کاري داشتند و نيامده بودند. اما وقتي عروس را به خانه آورديم، ديديم آقا هنوز بيدار نشسته اند و منتظرند عروس را بياورند. فرمودند؛ «من اخلاقاً وظيفه خود مي دانم براي اولين بار که عروس مان قدم به خانه ما مي گذارد، من هم بدرقه اش کنم و به اصطلاح خوشامد بگويم.» ما خيلي تعجب کرده بوديم و فکر نمي کرديم آقا تا آن ساعت شب بيدار باشند، حتي آقا آن شب هم غذا نخورده بودند. چون خانواده آقا سرشان شلوغ بود، به آقا غذا نداده بودند. آقا گفتند؛ «دکتر، امشب شام هم نداشتيم، من به يکي از پاسدارها گفتم شما چيزي خوردني داريد؟ آنها گفتند که غير از کمي نان چيز ديگري نداريم. گفتم؛ همان را بياوريد، مي خوريم.» بعد هم که عروس وارد شد، آقا چند دقيقه يي برايشان در مورد تفاهم در زندگي و شرايط و اهميت زندگي زناشويي صحبت کردند و تا پاي در خانه، عروس را بدرقه کردند و خوشامد گفتند. رعايت آداب حتي تا چنين جايگاهي چقدر ارزش دارد. اينها از برکت انقلاب اسلامي و خون شهداست. ايشان دستور دادند حتي از ريزترين وسايل دفتر استفاده نشود، چون مال بيت المال است. حتي اگر مشکل وسيله نقليه هم پيش آمد، اجازه ندارند از وسايل دفتر استفاده کنند

samedi 20 mars 2010

سال جدید مبارک

سال جدید بر تمام دوستان و هموطنان عزیز و مخصوصا خانواده‌ام که ۹ سال است از آنها دور هستم و هر سال به امید دیدار دوبارهٔ آنها آرزوی سال را آغاز می‌کنم، مبارک، امیدوارم سالی‌ پر از پیروزی و موفقیت و شادی داشته باشید و لب‌هایتان پر از گال‌های خنده و روزگار به کامتان باشد، و همچنین بهترین سال و بهترین آرزو‌ها را برای عشقم که در ۱ سال گذشته به اندازه تمام عمر به من محبت داشته، را دارم و امیدوارم همیشه دنیا به کامش باشد، دوستتان دارم.

vendredi 19 mars 2010

شورای موقت کارگران مجتمع های پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر: اعتراض به حداقل حقوق اعلام شده از طرف دولت

دوستان کارگران..

دولت حامی سرمایه داران حد اقل دستمزد کارگران در سال 89 را با 15% افزایش نسبت به سال قبل ، 303000 ( سیصد و سه هزار تومان ) اعلام کرد . این یعنی فقر و فلاکت و جهنم . این یعنی احساس شرم توام با مرگ تدریجی کارگر در برابر خانواده اش که چشم به دستمزد زیر خط بقا دارد . این یعنی کارگر باید ( اگر کاری گیرش بیاد و شاغل باشد ) به بردگی بیشرمانه تن بدهد . در حالیکه توکلی ، نماینده مجلس خود به تورم 86 در صدی در سال آینده اعتراف میکند ، چگونه این آقایان و دولت ، دستمزد کارگر را 15% افزایش میدهد ؟ با این حقوق چکار میشود کرد ؟

دوستان عزیز ،

ما همانطور که در بیانیه اعلام موجودیت شورا گفتیم ، حداقل حقوق کارگران باید یک میلیون تومان باشد . این میزان بر اساس آمارهای رسمی بانک مرکزی در رابطه با قیمت های اقلام اساسی کالاهای مورد نیاز خانوارهای کارگری ، متوسط کرایه خانه در شهرهای بزرگ و هزینه هائی مانند حمل و نقل درون شهری و برون شهری ، آموزش و پرورش و بهداشت و درمان و غیره ، برآورد شده است و بنابراین اعلام حداقل دستمزد به میزان کمتر از یک سوم این مبلغ ، یعنی تحمیل یک زندگی سیاه و نکبت بار به کارگران در ایران . ما به عنوان کارگران متشکل در شورای موقت کارگران منطقه ویژه به این سطح دستمزد ، اعتراض داریم و معتقدیم باید برای مقابله با آن ، با اتکا به نیروی خود ، اقداماتی را بانجام برسانیم .

در این راستا پیشنهاد ما به همه کارگران اینست که با اعتراض جمعی به این بی حرمتی آشکار به کارگران جواب داده شود . در محل های کارمان ( کارخانجات ) بر سر این موضوع مهم ، که ارتباط مستقیم با زنده ماندن خود و خانواده مان دارد ، دور هم جمع شویم و از طریق تجمع در نهارخوری و یا محوطه کارخانه و اعلام اعتراض به حداقل حقوق 300000 تومانی دولت ، اراده مان را برای تغییر این شرایط برده وار نشان دهیم . کارگران هر مجتمع میتوانند با نوشتن طومار و امضا دسته جمعی و دادن آن به مدیران و ارسال رونوشت به ادارات کار و مجلس اعلام کنند که با این حقوق ، ما با مرگ تدریجی رو برو بوده و قادر به ادامه حیات نیستیم و نخواهیم بود . ما باید به کسانی که از راه تحمیل فقر و گرسنگی قصد نابودی زندگی کارگران را دارند ، بفهمانیم که زندگی انسانی حق مسلم ماست ! و تا رسیدن به آن از پای نخواهیم نشست .

زنده باد مبارزات کارگران برای دستیابی به حقوق حداقل یک میلیون تومان

زنده باد اتحاد کارگران

شورای موقت کارگران مجتمع های پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر

24/12/88

تبریک سال نو یک معلم و دانش آموزانش به فرزاد کمانگر: من و دانش آموزانم دوستت داریم و مطمئن باش آزادت میکنیم

روز به خیر آقا روز به خیر بچه های عزیزم قبل از نشستن روی صندلی با اشاره دست به بچه هافهماندم که آماده خواندن سرود شوند بچه های عزیز امروز به یاد و برای معلم در بند فرزاد کمانگر و تمامی زندانیان راه آزادی و برابری سرود یار دبستانی را می خوانیم بعد خواندن سرود در مورد نوروز و جشن آغاز سال جدید چند کلمه ای برای بچه ها توضیح دادم.و گفتم بچه ها هدیه نوروزی امسال من به شما داستان (ماهی سیاه کوچولو و کچل کفتر باز است)صدای هورای بچه ها تا چند کلاس آنطرف تر شنیده می شد.راستی آقا ماهی سیاه کوچولو به دریا رسید؟عزیزم همانطور که قبلا گفتم،مهم اینست که ماهی سیاه کوچولو شهامت و تدبیر آن را داشت که از برکه بیرون بپرد و در مسیر به درستی با مشکلات مبارزه کند،وبه دیگر ماهی ها یاد داد که دنیا چیزی غیر از این برکه کوچک است.نماینده کلاس قصه ها یی را که کپی کرده بودم بین بچه هاتقسیم کرد . ومن سخت در فکر فرو رفته بودم و با خود می اندیشیدم معلمی که هر سال اسفند را در کنار دانش آموزانش برای رسیدن بهار سپری می نموده است حال دور از آنها در گوشه زندان برایش بسیار سخت و کسل کننده خواهد بود.(این را فقط یک معلم واقعی می تواند تصور کند)آقا اجازه،جانم ،آقا زنگ کلاس تمام شده.برید استراحت عزیزم.آنوقت بود که متوجه شدم در تمام طول زنگ کلاس من خودم را به جای فرزاد در آن چهار دیواری خشن قرار داده بودم . آقا دستمال کاغذی بدم!تازه متوجه شدم که صورتم خیس اشک است!بچه ها همه مغموم و گرفته بودند،منتظر بودند من چیزی بگویم چند تا از آنها خود را ولو کردند توی بغلم و مرتب صورتم را می بوسیدند.براستی دوری از آنها برایم سخت خواهد بود .اما همکار گرامی ،فرزاد جان بدان بیرون آن دخمه ظلم و ستم، هستند دانش آموزان و معلمانی که برای رهایی تو و دیگر زندانیان لحظه ای از پای نمی نشینند. فرزاد جان من در این گوشه و تو در آن دخمه،که از دنیا بیرون است،هر دو برای برای یک هدف مشترک تلاش میکنیم و آن چیزی نیست جز دنیای شیرین و زیبا برای کودکان و غرق در آزادی و برابری برای هر انسان.تو در آن سلول و من در این کلاس لباس نو نوروزی نمی پوشیم تا کودکانی که زیر خط فقر زندگی میکنند دلگیر نشوند.فرزاد جان به جای تو به آنها هدیه می دهم و صورتشان را می بوسم .... نمی دانم دیگر باید چه بنویسم گرچه با تو خیلی حرفها داشته و دارم.فقط می گویم من و دانش آموزانم دوستت داریم و مطمئن باش آزادت میکنیم . فرزاد جان سال نو مبارک

jeudi 18 mars 2010

گواهینامه تخصصی ازدواج ابوالقاسم سماورساز

سامانه آموزش ازدواج جوانان «ساج» از قول محسن زنگنه نوشته ” گواهینامه تخصصی «ازدواج» برای خواستگاری ارائه میشود”محسن زنگنه در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعي فارس با اشاره به افتتاح سامانه الكترونيك ازدواج با عنوان «ساج» در هفته آينده گفت: با راه‌اندازي سامانه الكترونيكي ازدواج، به جواناني كه اين دوره‌ها را با موفقيت طي كنند، گواهينامه تخصصي «ازدواج» اعطا‌ مي‌شود.