زود بزرگ شوید
زود بر روی منبرها بروید
زود فتوای دهید به کشتن این ایاّم
بهار را با سبزی
پرندگان را با شعله
خدایان را با نور بخورید
تبرها را با خون
زبانها را با قلاب
لبها را همراه با طأعون ببوسید
زود بزرگ شوید
زود برسید به میدانهایی که در آن جنگندهای نمانده
زود کلاه خوت شکسته جهنمها را به سر کنید
زود زمین را از باغ باروت پر کنید
زود دلهایتان را بلند کنید برای مقابله با آن موشکهایی که از آینده میآیند
گلوهایتان را پاک کنید برای آن طوطیهایی که در دهانتان لانه می کنند
سرهایتان را خالی کنید برای آن دیکتاتورهایی که فردا متولد می شوند
زود پوتینهایتان را آماده کنید برای ستارگانی که به اشغال در میاورید
زود آتش را بر افروزید برای چیزهایی که باید بسوزند
زود کلید جهنم را بگیرید
زود تفنگهای شکارچیانی را بردارید که به دست شکارهایشان خورده می شوند
عقاب برای چشمهایشان بخرید
شب برای خونی که آغشته به لوچههایش است
زود از قبلهها روی گردان شوید
زود از قربانیان تطهیر شوید
زود وضوهایتان را با مردن بشکنید
شتاب کنید برای پر کردن شیارهای مردن
شتاب کنید در کوتاه کردن حکایت این شبنم ها
شتاب کنید در چیدن ستارگان با پریدن از چرخ و فلک ها
دستهایتان را رها کنید برای گرفتن پرندگان از روی اسب ها
آفتاب درست کنید، پرتوهای آن در چنگال شما باشد
ماه را به زیر بکشید که با شمعهای شما روشن شود
ستاره درست کنید که با فوت شما خاموش شود
شتاب کنید در عوض کردن طعم آب
شتاب کنید در برگرداندن پرواز کبوتران تا به اندازهٔ گردن زدن ساقی مستیهایتان را تیز کنند
طمع بورزید به لانههایی که هنوز تخمی در آنها نیست
طمع به آن عسلها بورزید که هنوز بر روی گٔلها هستند
طمع به آن ستارهها بورزید که هنوز شب آنها را نزأئیده است
به آن ستایشها طمع بورزید که بویی از حرف ندارند
به جنگهایی طمع بورزید که هنوز ملتهایشان به وجود نیامده اند
به آن شرفها طمع بورزید که هنوز آسمان حرامشان نکرده است
دهان ازسیب برندارید تا از باغ پشیمان نشود
دهان از بلبل برندارید تا به صبح خیانت نکند
وقتی پرواز را آغاز کردید تا خروج از دل نسیمها منشینید
جنگ برای یک شب!
غذا برای دور افتاده ای!
شهوت برای سینه ای!
مذهب کسانی است که میترسند.
بدانید در دورترین صدف مرواریدی برای شما نهفته است
دورترین زن شبی برای شما حلال است
در کوچکترین کشمش شما سهم دارید
در تمام طاووسها پری برای شماست
شتاب کنید در تثبیت قانون وارونه کردن شب
دیگر وقت آن رسیده آن طرف دیگر ماه را ببینید
وقت آن رسیده است که روی نیمهٔ سرد آفتاب بازی کنید.
زود بر روی منبرها بروید
زود فتوای دهید به کشتن این ایاّم
بهار را با سبزی
پرندگان را با شعله
خدایان را با نور بخورید
تبرها را با خون
زبانها را با قلاب
لبها را همراه با طأعون ببوسید
زود بزرگ شوید
زود برسید به میدانهایی که در آن جنگندهای نمانده
زود کلاه خوت شکسته جهنمها را به سر کنید
زود زمین را از باغ باروت پر کنید
زود دلهایتان را بلند کنید برای مقابله با آن موشکهایی که از آینده میآیند
گلوهایتان را پاک کنید برای آن طوطیهایی که در دهانتان لانه می کنند
سرهایتان را خالی کنید برای آن دیکتاتورهایی که فردا متولد می شوند
زود پوتینهایتان را آماده کنید برای ستارگانی که به اشغال در میاورید
زود آتش را بر افروزید برای چیزهایی که باید بسوزند
زود کلید جهنم را بگیرید
زود تفنگهای شکارچیانی را بردارید که به دست شکارهایشان خورده می شوند
عقاب برای چشمهایشان بخرید
شب برای خونی که آغشته به لوچههایش است
زود از قبلهها روی گردان شوید
زود از قربانیان تطهیر شوید
زود وضوهایتان را با مردن بشکنید
شتاب کنید برای پر کردن شیارهای مردن
شتاب کنید در کوتاه کردن حکایت این شبنم ها
شتاب کنید در چیدن ستارگان با پریدن از چرخ و فلک ها
دستهایتان را رها کنید برای گرفتن پرندگان از روی اسب ها
آفتاب درست کنید، پرتوهای آن در چنگال شما باشد
ماه را به زیر بکشید که با شمعهای شما روشن شود
ستاره درست کنید که با فوت شما خاموش شود
شتاب کنید در عوض کردن طعم آب
شتاب کنید در برگرداندن پرواز کبوتران تا به اندازهٔ گردن زدن ساقی مستیهایتان را تیز کنند
طمع بورزید به لانههایی که هنوز تخمی در آنها نیست
طمع به آن عسلها بورزید که هنوز بر روی گٔلها هستند
طمع به آن ستارهها بورزید که هنوز شب آنها را نزأئیده است
به آن ستایشها طمع بورزید که بویی از حرف ندارند
به جنگهایی طمع بورزید که هنوز ملتهایشان به وجود نیامده اند
به آن شرفها طمع بورزید که هنوز آسمان حرامشان نکرده است
دهان ازسیب برندارید تا از باغ پشیمان نشود
دهان از بلبل برندارید تا به صبح خیانت نکند
وقتی پرواز را آغاز کردید تا خروج از دل نسیمها منشینید
جنگ برای یک شب!
غذا برای دور افتاده ای!
شهوت برای سینه ای!
مذهب کسانی است که میترسند.
بدانید در دورترین صدف مرواریدی برای شما نهفته است
دورترین زن شبی برای شما حلال است
در کوچکترین کشمش شما سهم دارید
در تمام طاووسها پری برای شماست
شتاب کنید در تثبیت قانون وارونه کردن شب
دیگر وقت آن رسیده آن طرف دیگر ماه را ببینید
وقت آن رسیده است که روی نیمهٔ سرد آفتاب بازی کنید.
بختیار علی نویسنده و شاعر کرد
ترجمه: داود پناه
mamnoon, dastet dard nakone.kheili ghashange
RépondreSupprimerفوق العاده است
RépondreSupprimerدست خوش کاک داوود که ترجمه کردی
راستی من اگر می دونستم تو کردی زودتر باهات دوست می شدم :))
ممنون پریسا جان،ای بابا من که این همه توی دنباله و بالاترین و فرفر و فیسبوک نوشتم کرد هستم
RépondreSupprimerا
RépondreSupprimer